شعر محلی رودبار جنوب

ساخت وبلاگ

امکانات وب

چند صباحی پیش مایی پس همین حالا برو
           رازی هستی بر جدایی پس همین حالا برو

من نمیخواهم تو را یک خانه شیطان کنم
             چون دلیل گریه‌هایی پس همین حالا برو

شعر محلی رودبار جنوب...
ما را در سایت شعر محلی رودبار جنوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaereganoog بازدید : 83 تاريخ : چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت: 12:29

گاهی گلو از ناله سنگین میترسد
این چشمها از چادر رنگین میترسد


گاهی برای خوردن گیلاس لبهایت
لرز لبانم از اصول دین میترسد


گاهی صدای تیشه فرهاد دستانم
از لرزش قصر دل شیرین میترسد


گاهی برای انتشار صوت،لبهایم
از بیت های عاشق پروین میترسد


گاهی نگاهم بعد آن سین سلام تو
بین تمام واژه ها از سین میترسد

شعر محلی رودبار جنوب...
ما را در سایت شعر محلی رودبار جنوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaereganoog بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت: 12:29

با بی سوادی واژه ها را دوست دارمدر دل تورا در سر خدا را دوست دارمروزی که تو بر ارزنی دادی وفا رامن بنده های بی وفا را دوست دارمگر من شوم ماهی میان عمق دریاچون گل تویی پس من هوا را دوست دارمبیمارم و درمان قلبم آن لبت شددر هر دوعالم آن دوا را دوست دارممن در جواب هر که گفت دیوانه گفتماین عاشقی با کبریا را دوست دارمگفتند مجنونت شوم کفاره داردکفاره های این خطا را دوست دارمرفتی و پا بر این دل زارم نهادیدیوانه من آن ردپا را دوست دارمدر عمق داغ این گلو بغضی گرفتهمن تا سحر شب گریه ها را دوست دارممیگفت عشق تو جنون است و ندانستمجنونم و دیوانه ها را دوست دارم شعر محلی رودبار جنوب...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر محلی رودبار جنوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaereganoog بازدید : 84 تاريخ : چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت: 12:29